درست به خاطر ندارم در سال گذشته این جمله را چند بار شنیدهام و حتی به خاطر ندارم برای اولین بار، آن را از چه فردی شنیدهام اما خیلی خوب به یاد دارم هر بار که این جمله برایم مرور شد، جسارت بیشتری برای مواجهه با آنچه برایم دشوار و سخت بوده پیدا کردم.
گاهی یک جمله چنان در عمق جان و روحت ریشه میکند که تمام زندگیات را تحت تأثیر قرار میدهد. مینشینی و ساعتها در موردش با خودت فکر میکنی. فکر که چه عرض کنم با خودت کلنجار میروی. بارها از خودم پرسیدهام که آیا ترسهایت را در آغوش گرفتهای؟ با آنها مواجه شدهای یا همیشه از ترس روبهرو شدن با آنها، چشمانت را بستهای و زندگیات را به دست تقدیر سپردهای؟
بسیار پیشآمده ترس ازآنچه دلهرهآور است، باعث شود اعتراف کند که به سرنوشت مقدر اعتقاد و باور دارم اما هر دفعه چنین نکردم، دنیای زیبایی پیش روی خود دیدم و تقدیر را خودم رقم زدم.
مرز ظریفی بین ترسیدن و با آن مواجهشدن وجود دارد اما بهمحض شکستن این مرز دنیایی بیکران پیش رؤیت خواهی دید؛ دنیایی که در آن تواناییهای به ودیعه نهاده در وجودت شکوفا میشود و هیچچیز و هیچکس را توان مقابله با تو نیست.
ترسهایت را بشناس، با آنها مواجه شو، آنها را در آغوش بگیر و رامشان کن.
#سولماز_رئوف
۱۰ اردیبهشت ۹۷
بسیاری از ترس ها ریشه در کودکی دارند. اگر بتوانیم همانطور که هست آنها را بپذیریم و با آنها مواجه شویم دیگرا ترسی وجود نخواهد داشت و افقی زیبا و پر امید برایمان ظاهر خواهد شد.
مطلب خیلی مفیدی بود